این مطلب در شماره ۷۵ هفته نامه سراسری ستاره صبح به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ماه منتشر گردیده است.
کشمکش میان همکاران، شاید این بهترین عبارت برای وصف این روزهای روزنامه نگاران هرمزگانی باشد. البته تا همین هفته پیش. دو دستگی یا شاید چند دستگی دامن فعالان حوزه خبر را گرفته. عده ای طرفدار هیات مدیره خانه مطبوعات و گروه دیگر در صف مدیر کل ارشاد استان .
تقابلی که خانه مطبوعات آن را صنفی میداند ولی در دیدگاه مدیر فرهنگی استان ، سیاسی است.
سال گذشته پس از انتخاب هیات مدیره توسط اعضای خانه مطبوعات، مدیرکل ارشاد هرمزگان از پیروزی اصول گرایان در این انتخابات خبر داد. به فاصله اندکی هیات مدیره منتخب میزبان مجمع عمومی خانه مطبوعات کشور شدند و در آن انتخابات هم یک هرمزگانی به مجمع کشوری راه یافت. در این بین خانه مطبوعات از عدم همکاری ارشاد استان در برگزاری این رویداد ملی گله مند بود تا اینکه مدیر عامل خانه مطبوعات در اعتراض به عدم رعایت عدالت در توزیع یارانه مطبوعات از سمت خود استعفا کرد.
در مقابل مدیر کل ارشاد این استعفا را جنجال نامید و در سخنرانی های خود بطور غیر مستقیم از نفوذ عناصر فتنه در مطبوعات و لزوم برخورد قاطع با آنان در استان سخن راند.
دعوای رسانه ای و خط و نشان کشیدن های طرفین در سرمقاله های نشریات حامی شان ادامه داشت تا اینکه وزارت ارشاد اساسنامه ای را به ادارات ارشاد استان ها ابلاغ کرد که قرار است از این پس ملاک فعالیت خانه های مطبوعات باشد.
این دلیلی شد تا بطور غیر منتظره آقای مدیر کل، خانه مطبوعات را تا انتخابات جدید منحل اعلام کند و فعالیت هیات مدیره اش را خلاف قانون بخواند. ارشاد در واپسین روزهای سال گذشته تاریخ برگزاری انتخابات را آگهی می کند و در مقابل رییس هیات مدیره خانه هم در مصاحبه ای مطبوعاتی بر قانونی بودن سمت خود و همکارانش اصرار می ورزد. دعوا آنقدر بالا می گیرد که پای نهاد های امنیتی هم به ماجرا باز می شود و بالاخره با وساطت معاون استاندار، قرار می گذارند در زمان منطقی روند قانونی تغییر اساسنامه در مجمع عمومی طی و به رای اعضا گذاشته شود.
روز جهانی آزادی مطبوعات سیزده اردیبهشت برای جلسه مورد توافق طرفین است. تا ظهر آنروز همه چیز عادی است. قرار است کارت های ورود به مجمع و رای گیری با نظارت و مهر نهاد دولتی ارشاد و نهاد صنفی خانه مطبوعات توزیع شود.
ساعاتی پیش از جلسه به هیات مدیره اعلام می شود که اوراق نیازی به مهر خانه مطبوعات ندارد و همان مهر و کنترل ارشاد کافی ست.
از مجموع 366 عضو تا ظهر روز برگزاری مجمع 300 نفر کارت های خود را دریافت می کنند؛ خانه مطبوعات از اینکه برخلاف توافق سه جانبه که بین آنها ارشاد و استانداری بوده از گردونه اجرایی برگزاری مجمع حذف شده بر می آشوبد.
روزنامه نگاران گله مند از این موضوع در آخرین لحظه تصمیم به سکوت مدنی می گیرند. ساعت 17 است و هنوز جلسه آغاز نشده انتظار ادامه می یابد و نهایتا 56 نفر از اعضا در جلسه حاضر می شوند که شش تای آن خود افراد هیات مدیره اند.
به این ترتیب بدلیل عدم حد نصاب لازم ، بررسی اساسنامه جنجالی تا 15 روز به تعویق می افتد.
هرچند پس از این ماجرا تلویحا وزن هریک از طرفین برای دیگری روشن شد اما از هم اکنون نمی توان براحتی نتیجه انتخابات آتی هیات مدیره را پیش بینی کرد چرا که چرخ گردون بازی های فراوانی پیش رو دارد.
هفتاد و پنجمین هفتهنامه ستارهصبح با مطالب متنوع و متفاوت منتشر شد.
در این شماره میخوانید:
عنوان تیتر اول این شماره «فتنه آخرالزمان یا آرایش انتخاباتی؟» است.
عکس صفحه یک به «مشکی پوشان سیاسی در میادین ورزشی» اختصاص یافته است.
در این شماره سرمقاله با عنوان «فرهنگ و اخلاق به کجا میرود؟»«علی صالحآبادی»، یادداشت هفته با عنوان «پایان عصر خشونت!»«پارسا روحانی» میباشد.
از دیگر یادداشتها و گزارشها میتوان به «مردی که مرتاضان را مسلمان کرد»«رضا سلیمان نوری»، «عشق»«پروفسور سید حسن امین»، «شاهنامه، این سند جاودانگی ملت ایران»«سالار نصراصفهانی»،«سینمای سام پکین پا؛ شاعر خشونت»«مسلم شهبازی»، «بارداری، دوران گمشده تجربهای زنانه»«مریم میرزانژاد»، «شکست پروژه عشق»«شهناز مداح»، «چگونه کودکانی با اعتماد به نفس و خوش بین تربیت کنیم؟»«ژیلا شریعتپناه»، «نهادهای اصلی تاثیرگذار در خصوص مهاجرت جوانان و نخبگان کشور»«امالبنین نکوییفرد»، «اشتغال زنان از دریچهای دیگر»«یوسف کریمی»، «برگی از تاریخ»«حمید پاکزاد»، «سیره سیاسی، اخلاقی فاطمه» «دکتر صادق آئینهوند»، «جوانان نسل اینترنت، قلب طپنده اعتراضات سوریه»«مریم میرزا»، «اگر سر ما را به دنیا میل بودی دعای ما خود مستجاب نگشتی»«مرتضی شیروانیان»، «در نشست کارشناسان با حضور محمد خاتمی، علل سقوط رشد اقتصادی کشور بررسی و اعلام شد»، «لایحه حمایت از خانواده در انتظار سوت پایان» و ... اشاره کرد.
در دیگر صفحات این شماره ستارهصبح یادداشت، تحلیل و گزارشهای خواندنی و متنوع درباره ایران، اقتصاد، تاریخ، اندیشه، اجتماع، سیاست خارجی، سلامت، ورزش، فرهنگ، حوادث، شهر و جامعه، خانواده و گوناگون وجود دارد.
در این شماره و در صفحه اندیشه حامد ملازاده صادقیون در شبه گزارشی با عنوان وزن کشی مطبوعاتی به موضوع جنجالی خانه مطبوعات هرمزگان اشاره داشته است.
گفتنی است این هفته نامه سراسری در هرمزگان نیز دفتر سرپرستی دارد.
این مطلب در ندای هرمزگان دوشنبه ۱۹ اردیبهشت چاپ شده است.
اگر هنوز به نمایشگاه کتاب نرفتهاید محسن آزرم در وبلاگ شخصی خود پیشنهادهای خوبی برای شما گذاشته است.
این پیشنهادها از دو جنبه خواندنی است نخست برای ما که در تهران زندگی نمیکنیم چون که با فرصت کم در سفر به تهران چند ساعتی بیشتر برای گشت زدن در نمایشگاه وقت نداریم و دوم اینکه پیشنهادها را کسی داده که خودش خوره کتاب است و آنهایی که داغ داغ از تنور در آمده را بهتر میشناسد. اینکه قیمتها را هم برایتان نوشتهام از این بابت است که حواستان به جیب مبارک هم باشد.
نشرِ چشمه
ـ لب بر تیغ، حسین سناپور ۴٠٠٠ تومان
ـ ایستادن زیرِ دکلِ برقِ فشارقوی، داوود غّفارزادگان ٢٢٠٠ تومان
ـ حفرهها، گروس عبدالملکیان ٢۴٠٠ تومان
ـ برای سنگها، سارا محمّدی اردهالی ٢۶٠٠ تومان
نشرِ هرمس
ـ شیوههای داستانپردازی در هزار و یک شب، دیوید پینالت، ترجمهی
فریدون بدرهای ١٢٠٠٠ تومان
مرکزِ نشرِ میراثِ مکتوب
ـ ترجمهی اناجیلِ اربعه، میرمحمّد باقر بن اسماعیل حسینی خاتونآبادی،
بهکوششِ رسول جعفریان، ۶٠٠٠ تومان
حرفه هنرمند
ـ فرانسیس بیکن: منطقِ احساس، ژیل دلوز، ترجمهی حامد علی آقایی، ۶۵٠٠
تومان
جهانِ کتاب
ـ جاسوسی که از سردسیر آمد، جان لوکاره، ترجمهی فرزاد فربُد، ۵۵٠٠
تومان
رخدادِ نو
ـ می ۶٨ در فرانسه، ژیل دلوز، فلیکس گتاری، میشل لووی، آلن بدیو و...،
ترجمهی سمیرا رشیدپور و محمّدمهدی اردبیلی، ۴۵٠٠ تومان
ـ ماتیس در بابِ هنر: مجموعهی یادداشتها و گفتوگوها، جک فلام،
ترجمهی سیاوش روشندل، ١١٠٠٠ تومان
ـ دربارهی گراماتولوژی: بخش اوّل: نوشتار پیش از حرف، ژاک دریدا،
ترجمهی مهدی پارسا، ۴٨٠٠ تومان
نشرِ ماهی
ـ در ستایشِ بیسوادی، هانس گنوس انسنس برگر، ترجمهی محمود حدّادی،
٣۵٠٠ تومان
ـ عکّاسی، استیو ادواردز، ترجمهی مهران مهاجر، ۴۵٠٠ تومان
ـ فاشیسم، کوین پاسمور، ترجمهی علی معظّمی، ۴۵٠٠ تومان
نشرِ ثالث
ـ نوت بوک، ژوزه ساراماگو، ترجمهی مینو مشیری، ١٠٠٠٠ تومان
انتشاراتِ روزنه
ـ آونگِ فوکو، اومبرتو اکو، ترجمهی رضا علیزاده، ١٢٠٠٠ تومان
انتشاراتِ فرهنگِ جاوید
ـ خداحافظ برلین، کریستوفر آیشروود، ترجمهی آرش طهماسبی، ٧۵٠٠ تومان
هفتاد و چهارمین هفتهنامه ستارهصبح با مطالب متنوع و متفاوت منتشر شد.
در این شماره میخوانید:
عنوان تیتر اول این شماره «قهر یا سرماخوردگی؟» است.
عکس صفحه یک به «محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی» اختصاص یافته است.
در این شماره سرمقاله با عنوان «مسوولیت، اختیار و پایبندی به قانون اساسی»«علی صالحآبادی»، یادداشت هفته با عنوان «سوریه، اصلاحات یا انقلاب؟»«محمدعلی سبحانی» میباشد.
از دیگر یادداشتها و گزارشها میتوان به «خطر فزاینده استفاده از انرژیهای فسیلی»«دکتر برات قبادیان »، «شاهنامه این سند جاودانگی ملت ایران»«سالار نصراصفهانی»، «خاورمیانه در جاده تحولخواهی»«پارسا روحانی»، «امید»«پروفسور سیدحسن امین»، «از امروز برای فردای فرزندمان»«فاطمه خلیلیکرمانی»، «دو خاطره از جمالزاده»«مجید مهران»، «کدام شیوه تربیت؟»«ژیلا شریعتپناه»، «وقتی که ناپلئون مسلمان میشود»«مرتضی شیروانیان»، «مردی قبل از تولد ازدواج کرد »«حمید پاکزاد»، «زندگی چیست؟»«علیرضا قراباغی»، «اسمشو بزار عمقزی»«سیدامیرحسین بنیاشراف»، «چگونه غرب غلبه کرد؟»«دکتر سیدمحمد طبیبیان»، «چگونگی انتخاب مصدق به نسختوزیری»«ضیا مصباح»،«نظامیگری در سیاست خارجی امریکا»«لیلا یزدانی»، «نگرشی بر حقوق کودک با تاکید بر پیماننامه»«فاطمه قاسمزاده» و ... اشاره کرد. همچنین دو مصاحبه با موضوع «جنبش معلمان پس از نیم قرن و جنبش کارگری در ایران» به چاپ رسید.
در دیگر صفحات این شماره ستارهصبح یادداشت، تحلیل و گزارشهای خواندنی و متنوع درباره ایران، اقتصاد، تاریخ، اندیشه، اجتماع، سیاست خارجی، سلامت، ورزش، فرهنگ، حوادث، شهر و جامعه، خانواده و گوناگون وجود دارد.
شایان ذکر است این هفته نامه سراسری در استان هرمزگان دفتر سرپرستی دارد
این مطلب در ندای هرمزگان دوشنبه ۱۲ اردیبهشت چاپ شده است.
گفتم: کجایی؟
گفت: جایی نیستم!
گفتم: مسخره کردی؟! یه هفته است گم و گور شده ای!
گفت: نه ! هستم .
گفتم: به همه روزنامه ها آگهی کردیم گمشده ای! عکست را هم دادیم تا به چاپانند!
گفت: گم نبودم که!
گفتم: مریض نبودی؟! آنفولانزایی،چیزی؟1 لامصب جواب خوانندگان را چی بدیم؟! مثلاً بنویسیم بدلیل حجم بالای کار در تحریریه حتما ناتوان شدی!دکتر ده روز استراحت مطلق نوشته برایت! چطور است؟
گفت بزودی خودم در یک ارتباط مستقیم با آنها سخن می گویم.
گفتم: سه تا جلسه تحریریه را پشت سر هم نیومدی! نامه دادن این سردبیر ما کجاست؟! می خوای بگم باتصویب قانون دور کاری، ایشان دیگه از این پس کارهایشان را در منزل انجام می دن؟
محکم و بلند گفت: نُچ! دیگر تیری در ترکشم نمانده بود،
هر چه خواستم با آرامش و مهربانی براهش بیارم،اصلا و ابدا به راه نیومد که نیومد. یکدفعه به ذهنم رسید گفتم: آها! باریکلا. مرخصی!؟ حق داری بالاخره بعد از 5-6 سال که در تحریریه جون کندی یک هفته ده روز مرخصی استحقانی بری!بگیم دست زن و بچه را گرفته ای رفته ای
شمال، مشهد!؟ به سلامتی قبول باشه!!
ولی او چشم هاش ریز کرد و گردنش کج و با یک نگاه بی روح، شانه هاش انداخت بالا و گفت: نه ، نه ، نه!!
من هم که دیگه صبرم تموم و خونم بجوش اومده بود از کوره در رفتم و گفتم: نه!؟!
نه و زهر مار! آخه بدبخت اگه مدیرمسئول با یه تیپا از روزنامه پرتت کنه بیرون می خوای چه خاکی بریزی تو سرت؟! می خوای تو این اوضاع با نرخ 30% بیکاری کجا دستتو بند کنی؟! مسافر کشی هم دیگه نمی شه کرد با بنزین هزار تومنی! یا حالا هر بیست درصدی که خودشون اضافه کنن! تازه ماشینم که حراج کردی معلوم نشد پولشو چیکار کردی، پس چرا اینقدر ناز می کنی بابا؟!
یه نگاه کارشناسی بهم کرد و گفت: این لوگوی روزنامه رو می بینی ؟ کار منه.
این صفحات قشنگ رو می بینی ؟ کارمنه!
این چاپ مرتب رو می بینی کار منه!
گفتم منظور؟ گفت: من نباشم روزنانه ای در کار نیست!
گفتم: راست میگی . تا ده روز پیش منم مثه تو فکر می کردم، می گفتم سردبیر نفر دوم روزنامه است، نباشه همه کارا تعطیل!!
اما تو این ده روزی که نبودی دیدم آب از آب تکون نخورد! فهمیدم بود و نبودت همچین فرقی نداره، خب نبودت شایدم قشنگ تره! برو، بروجانم تا هر وقت که خواستی استراحت کن. خواستی بیا نخواستی ام ...!
این مطلب به عنوان یادداشت نخست در صفحه اول و ادامه آن در صفحه 2 روزنامه ندای هرمزگان شنبه 10 اردیبهشت ماه منتشر گردیده است.
میدان گازی پارس جنوبی در منطقه عسلویه قرار دارد اگر به نقشه تقسیمات کشوری نیک بنگریم محدوده پارس جنوبی منحصر است به روستای شیرینو از غرب، از جنوب به ساحل خلیج فارس و از شمال به کوههای زاگرس. نوار شرقی عسلویه در روستای چاه مبارک پایان مییابد. به این ترتیب بزرگترین میدان گازی جهان که میان ما و کشور قطر مشترک است در خاک کشور نیز در منتهی الیه سه استان فارس، بوشهر و هرمزگان دیده میشود. از سال ۷۷ تاکنون تاسیسات پالایشگاهی و پتروشیمی فراوانی در منطقه تأسیس شده و فعالیتهای گوناگون پایین دستی و بالا دستی صنعت نفت در این منطقه حال انجام میگیرد. به همه اینها عملیات پشتیبانی، خدماتی، زیست محیطی، امدادی و... را که اضافه کنیم در مییابیم منطقه استعداد جذب نیروی انسانی متخصص و عادی فراوانی دارد.
طی سالهای اخیر وزارت نفت عزم خود را جزم کرده تا عقب ماندگی برداشت ایران از سفره گازی مشترک با قطر را به سرعت جبران کند. تحرکهای فنی، مهندسی و عمرانی در تاسیسات عملیاتی منطقه گواه این تلاش هاست. در بازدید رهبر معظم انقلاب هم گزارش این جهش توسط شخص وزیر محترم نفت و مدیران مربوطه به معظم له تقدیم شد.
در کنار توسعه کمی میدان گازی پارس جنوبی توجه به شرایط کیفی نیروی انسانی موجود در منطقه بسیار حائز اهمیت است. فرودگاه مجهز عسلویه قادر است با برقراری پروازهای مختلف به اقصی نقاط کشور کمبود نیروی انسانی را جبران کند. اما آنچه متاسفانه اگر نگوئیم از آن غفلت شده اما قطعاً کمتر مورد توجه بوده، استفاده از نیروهای انسانی ساکن در منطقه جغرافیایی عسلویه است. طی مصوبهای در سفر استانی رییس جمهور به استان بوشهر تاکید شده شرکتهای پیمانکاری عامل در منطقه پارس جنوبی موظفند نیروی انسانی مورد نیاز خود را از نیروهای بومی منطقه انتخاب کند، تا اینجای کار تصمیم بجا و مناسبی است اما در تعریف نیروی بومی صرفاً اهالی مهربان و زحمتکش استان بوشهر لحاظ میشوند. به همین دلیل است که اکنون از غربیترین نقطه استان بوشهر با چندین کیلومتر فاصله شرایط و امتیاز کار برای افراد در آنجا مهیاست اما در چند قدمی منطقه عسلویه که منطقه پارسیان هرمزگان را شامل میشود افراد مستعد از این موهبت محرومند. به نظر میرسد دولت محترم در این موارد میتواند با تعریف شعاع مشخصی به عنوان محدودههای اولویت بندی شده جذب نیروی انسانی مفهوم بومی بودن را از مرز تقسیمات استانی فراتر ببرد و به این ترتیب به حرکت توسعه مناطق استراتژیک که پارس جنوبی نمونهای از آن است شتاب بیشتری بخشد.
بدیهی است نقش نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی و تعامل آنان با دولت و وزارت نفت و حتا مدیران استان بوشهر میتواند این امر را بدون برانگیختن حساسیتهای بیمورد منطقهای تسریع نماید. فراموش نکنیم همه متعلق به یک آب و خاکیم و هدفمان اعتلای نام بلند سرزمینمان است که اکنون در حال خلق حماسهای صنعتی در عسلویه است.
شرایط آب و هوایی شهرستان پارسیان و حومه، خشکسالی و رکود کشاورزی و دامپروری موجب افزایش آمار بیکاران خصوصاً در میان جوانان بوده است. نسلی که امروز اگر در ساختن کشور از آنها استفاده شود و برای جذب آنان مقررات حمایتی تصویب گردد، فردا به دلیل تعلق خاطری که در منطقه از حاصل زحمات خود بدست خواهند آورد در آنجا ماندگار بوده و در راه سازندگی کشور خود سالهای افزونتری را در شرایط خاص محیطی و آلودگیهای صوتی و صنعتی و زیستی با بردباری تحمل خواهند کرد که این البته در هزینههای جاری دولت در خدمات نیز صرفه جویی قابل ملاحظهای خواهد نمود. کاستن از هزینههایی مانند: سفرهای هوایی و زمینی، خدمات ویژه به خانوادههای دور از همسر، مزایای پرداختی در طرحهای اقماری، الزام تجهیز شهرکهای سازمانی و.... امید است مسولین ذیربط بطور جدی راهکارهای عملی این پیشنهاد را تدوین کنند تا بزودی با رفع مانع بومی نبودن استخدامها، شاهد تلاش جوانان مستعد و متخصص منطقه پارسیان هرمزگان در شرکتهای مختلف پارس جنوبی باشیم.
این مطلب در صفحه ۲ ندای هرمزگان ۷ اردیبهشت ماه چاپ شده است
گل و لای بگیرند در این اینترنت را، همراه گل، لای را هم گفتم که با گل و بوته اشتباه نخوانید. میدانید که ما در مطبوعات اعراب گذاری نداریم پس باید با رندی به شما خواننده عزیز فرق گل و گل را بفهمانیم. بگذریم بهرحال ما مسولین داریم همه گل، یکی از یکی در دانهتر، یکیش همین شیخ الاسلام عزیز است. دکتر عبدالرضا شیخ الاسلام را عرض میکنم که از پشت میز ریاست دفتر شهردار تهران وسایلش را جمع کرد آمد شد استاندار ما. بعد دیدند نه بابا یک همچین مغز متفکری حیف است فقط در خدمت استان هرمزگان باشد رفت دفتر رییس جمهور تا در خدمت ایشان باشد. در آنجا هم خوش درخشید تا شد وزیر محترم کار.
جداً در این مجال از همه مردم فهیم میخواهم این تلویزیون مّلی عمو عزت را دست کم نگیرند بخدا دنیایی حریف این برنامههای دلنشین نمیشود. همین شنبهای که گذشت در برنامه نگاه یک – دیر وقت بود یازده و نیم دوازه شب – بطور مستقیم از آقای دکتر شیخ الاسلام دعوت کرده بودند در کسوت مقام وزارت میهمان برنامهشان باشد. وقتی سخن به اشتغال در خانه رسید گفت: در سویس که در صنعت ساعت سازی مشهور است و به کل دنیا ساعت صادر میکند، حتا یک کارخانه ساعت سازی هم وجود ندارد.
وزیر کار افزود: در سویس همه این ساعتها در خانهها درست میشود و نهایتاً در یک جایی آنها را سر هم میکنند و براساس بررسیهای ما هیچ کارخانه ساعت سازی در سویس نیست. در اینجا مجری با تعجب میگوید: آقای وزیر امکان دارد شما در بررسیهایتان کارخانهای پیدا نکردهاید این دلیل نمیشود که در سویس اصلاً کارخانه ساعت سازی نباشد!»
شیخ الاسلام با تأکید بیشتر از قبل گفت: خیر ما بررسی کردیم در کل سویس حتا یک کارخانه ساعت سازی هم وجود ندارد (نقل قولها را از سایت خبری عصر ایران گرفتهام)
خلاصه ما نصف شب خواب از سرمان پرید به جهت همچین افاضات هوشمندانه وزیر عزیز همان موقع به سراغ اینترنت رفتیم و آنهم اطلاعات غلطی به ما داد که واقعاً باید درش را گل بگیرند. کمپانی تیسوت سویس از سال ۱۸۵۳ تاسیس شده و اکنون در ۱۵۰ کشور نمایندگی دارد، هابلوت، موادو، امگا، پاتک فیلیپ، پیاژه ریموند ویل، رولکس، تگ هویر همه کمپانیهای مشهور ساعت سویسی هستند که سایت اینترنتی رسمی دارند و در آن عکس ساختمان و خط تولید و کارکنان خود را به نمایش گذاشتهاند کور شود این اینترنت که بررسیهای عزیز دل ما را نمیبیند. یا شاید فکر کرده ما گلابی هستیم.
یک کلمه گفت: نبودی!
دو کلمه گفتم: من نبودم!؟
گفت: کجا بودی؟!
گفتم: چرا القای شبهه می کنی، حرف توی دهن می گذاری، میگم بودم!
گفت: تمام بازداشت گاه ها را دنبالت گشتیم،پس کدوم...بودی
گفتم: قبلاً بیمارستان ها را دنبال گمشده ها می گشتند،
گفت: حتا پنجشنبه دنبال جرثقیل هم راه افتادیم چیزی دستگیرمان نشد.
باز خودش گفت: عکس جریده وزین دریا در روز شنبه را هم با دقت دیدیم یکی از بالای جرثقیلی ها خیلی شبیه تو بود. دوباره خودش گفت: حالا چیکار کرده بودی؟ اومد بگه ... که گفتم : اگر بخواهی گیر بدهی می روم برای روزنامه « هفت صبح » می نویسم ها!
گفت: راهت نمی دهند، همه ازت می ترسند. می گویند اگر یک آه بکشی پرداخت یارانه ها بیست سال به تأخیر می افتد.
گفتم: اجازه بده به موضوع این شماره بپردازم برایش چند ساعت تحقیق کرده ام.
گفت: راجع به کدامش رییس جمهورش یا دزدش
گفتم : اگر اجازه بدهی عرض می کنم.
گفت :ما مدت هاست اجازه داده ایم به رویت نیاورده ایم هر غلطی خواستی نوشته ای.
گفتم : من؟!
گفت: بله. خودِ بوق، بوق، بوق ( این صدای سانسور اصوات غیر اخلاقی است )
گفتم: اگر اجازه بدهی جبران می کنم. گفت: همین شماره را فرصت جبران داری والا...
گفتم: به روی چشم.
با اجازه:
بله عرض به حضورتان ما اینقدر از این سران ممالک دنیا حکایت های عجیب و غریب برایتان گفته ایم که امر بر برخی عزیزان مشتبه شده که زبانم لال همه ی آنور آبی ها آدم های سالمی هستند. البته همه جا بد و خوب دارد بجز همین جا که خوب دارد و خوبتر اما آنور مرزها از این خبرها نیست.
یک کلیپی دارد دست به دست توی اینترنت می گردد دیدنی!گفت: نه به خودکار بیک توهین کردی! چاپ نمی کنم.
گفتم: امان از دست این سردبیرها که از بازجوهای قذافی هم سانسور چی تراند!