سردبیر پیشنهادم را برای داشتن یک ستون ثابت پذیرفت و پس از چند شماره که در صفحه ۳ اجاره نشین بودم یه جای نقلی اما ملکی توی صفحه ۲ برام دست و پا کرد
مصداق کامل حرکت آهسته و ژیوسته.
فراز و فرودهای زیادی به خود دیده اما معمولا حساب شده حرکت می کند تیتر میزند و حواسش هم زیادی جمع است.
خلیل درخور سردبیر جوان و کارشناس ندای هرمزگان است.
عطایی که آدم سخت گیری بوده و هست حالا دیگر به این جوان حسابی اعتماد دارد و این دو به قول خارجی ها با هم مچ شده اند
درست در روزهایی که ندای جوان نگاه ها را به سمت خود جلب کرده بود از حرکت باز ایستاد. چرا؟به من چه. به ما چه!
صابر سالاری خواست راجع به هدفمندی یارانه ها در ندای جوان مطلبی بنویسم.
ندای جوان از اجزای موسسه مطبوعاتی ندای هرمزگان است که آقای عطایی آن را اداره می کند.
ابراهیم پشتکوهی یکی از هنرمندان موفق استان است که در کشور هم برای خود اسم و رسمی درست کرده و گاهگاهی آش روزنامه نگاری استان را هم میزند که ته نگیرد.
متاسفانه کارهای خوب در شهر ما مثل شهاب است باید بدانی که زودگذر است پس تا هست سریع آرزوهایت را به خاطر بیاور
ارمغان محیط خوب و بچه های گلی داشت.
خیلی زود با آنها صمیمی شدم و همه کارها خیلی خوب پیش می رفت . سید علی علوی که آن موقع سردبیر بود و حالا دیگر ارمغان مال خودش شده هم اوایل خوب همکاری می کرد. چند شماره متفاوت بیرون آمدیم که برای وضع دو سال پیش مطبوعات بندر اگر سر نبود خب کم هم نبود. اما...
این اما بر می گردد به اینکه هنوز هم هر آدم حسابی که با علوی کار می کند فقط چند شماره می ماند و میرود. چرایش باشد با کسانی که صلاحیت اظهار نظر دارند. من ندارم.
مطلب زیر را در زمان حضورم در هفته نامه ارمغان بندر نوشتم .
یادداشتی سیاسی برای رعایت اخلاق انتخاباتی.
سردبیر یکی دو جمله از مطلب را که در آن به توزیع سیب زمینی توسط احمدی نژاد در روستاها اشاره کرده بودم حذف کرد و در شماره بعد مجبور شد بخاطر این کارش عذر خواهی کند.
این هم از آن اخلاق بد من است که گاهی گذشت را فراموش می کنم.